جدول جو
جدول جو

معنی هم زمین - جستجوی لغت در جدول جو

هم زمین
(هََ زَ)
هم وطن. دو تن که در یک زمین یا در یک سرزمین زیست کنند:
جملگی گشتند بیزار و نفور از صحبتم
همزبان و همنشین و هم زمین و هم نسب.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هم میهن
تصویر هم میهن
دو یا چند تن که اهل یک کشور باشند، هم وطن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
هم روزگار، معاصر، هم دوره، هم عصر، دارای زمان یکسان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هم آیین
تصویر هم آیین
دارای کیش و آیین مشترک
فرهنگ فارسی عمید
(هََ زَ)
هم عصر. معاصر. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از هم قرین
تصویر هم قرین
مصاحبت همنشین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم آمدن
تصویر هم آمدن
بسته شدن مسدودشدن
فرهنگ لغت هوشیار
ماننداین همچون این بهمین نحو: و همچنین جمله اجزای دیگر از نفس همین حکم را دارند، نیز هم ایضا: گفت... همچنین گفت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ظل زمین
تصویر ظل زمین
سایه زمین، شب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم زمانی
تصویر هم زمانی
هم دوره بودن هم عصری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
هم دوره هم عصر معاصر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم میهن
تصویر هم میهن
هم وطن
فرهنگ واژه فارسی سره
مصادف، معاصر، مقارن، هم دوره،
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
في نفس الوقت
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
Concurrent, Simultaneous
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
concurrent, simultané
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
gleichzeitig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
simultâneo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
concurrente, simultáneo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
równoczesny, jednoczesny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
одновременный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
одночасний , одночасний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
พร้อมกัน , พร้อมกัน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
ہم وقت , ہم وقت
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
serentak, bersamaan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
מקביל , בו-זמני
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
同時の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
并发的 , 同时的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
gelijktijdig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
동시에 일어나는 , 동시에
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
eşzamanlı
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
একই সময়ে , একযোগ
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
समकालीन , समानांतर
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
concomitante, simultaneo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
sambamba, kwa wakati mmoja
دیکشنری فارسی به سواحیلی